یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان

دنو.
[ دُ ن ُ و و ]
(ع مص)

نزدیک شدن.
نزدیک آمدن.
اِدّناء.
رجوع به ادناء شود.

تَدَلّی.
[ ت َ دَل لی ]
(ع مص)
(از «دل و»)
فروآویخته شدن.
فروهشته شدن.
آویخته شدن از درخت.
تعلق و فروهشته شدن میوه از درخت.

|| سخت نزدیک شدن.
قریب گردیدن.

|| فرودآمدن از بالا به نشیب.
فرودآمدن.

تَدَلّی.
[ت َ دَل لی ]
(ع مص)
(از «دل ی»)
نزدیک شدن.
ثم دنی فتدلی.

|| فروتنی نمودن.
تواضع.

|| تدلل، یعنی خرامیدن.
بمعنی تدلل است یعنی خرامیدن، مانند تمطی که بمعنی تمطط است.
معنی آن تدلل است مانند:
ثم ذهب الی اهله یتمطی;
ای یتمطط.

|| (اصطلاح عرفان)
در اصطلاح عرفا، عبارت از نزول وجود مقربین است از مقام بیخودی و فناء در جبروت الهی به مرتبت هوشیاری که بعد از ارتقاء به نهایت مقام و مرتبت خود است و بعبارت دیگر صحو بعد از محو و هشیاری از بیخودی است و این خود نزول است از مقام فناء فی صفات الله و سفر از حق به خلق است و گاه در مقابل نزول تجلیات حق است از مقام قدس ذات خود (که هر کس را بدانجا راهی نیست و لایمسه الا المطهرون) به مراتب نازلۀ وجودی برحسب استعدادات وجود در کسب فیض و تجلی.
(از تعریفات جرجانی).

|| نزول مقربین است و اطلاق شود در مقابل نزول حق به مقربین در مقام قرب و نزدیکی مقربین به او.
(از تعریفات جرجانی).

|| درآویختن به درخت و جز آن.

قاب.
(ع اِ)
اندازه.
مقدار.

|| مابین قبضۀ کمان و خانۀ کمان.
میان قبضه و گوشۀ کمان.
خانۀ کمان.

- قاب قوسین.

قوس.
[ ق َ ]
(ع اِ)
کمان.
مؤنث است و تصغیر آن قویسة میشود و گاهی آن را مذکر کنند و تصغیر آن را قویس گیرند.

|| ذراع.
گز بدانجهت که مذروع را با آن قیاس کنند.
قول خدای تعالی:
فکان قاب قوسین أو أدنی;
یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز.

|| باقیماندۀ خرما در تک خنور.

|| آنچه گرو بندند در اسب دوانیدن و جز آن.
|| هرچه به هیأت قوس، منحنی باشد، چون قوس پل و قوس دایره و قوس قزح.

|| در هندسه و هیأت حصه ای از محیط دایره است.
- قوس الرجل;
آنچه از کمر وی منحنی باشد.
- قوس السماء;
عبارت است از نصف فلک و ربع مسکون یا غیر آن چرا که چون تمام فلک مرئی و غیرمرئی بشکل دایره تصور شود پس نصف آن یا ثلث آن یا ربع آن البته بصورت قوس باشد یا آنکه قوس السماء، قوس قزح مراد باشد.
 - قوس النهار;
عبارت است از مقدار مسافت سیر ظاهری شمس از افق مشرقی تا افق مغربی چرا که چون تمام فلک مرئی و غیر مرئی را بصورت دایره فرض کنیم نصف آن بالضروره بشکل قوس باشد پس نصف مرئی فلک را که مسیر شمس در روز باشد قوس النهار گویند.
- قوس قزح;
رجوع به مدخل قوس قزح شود.